واكسن 2 ماهگي
سلام حلما خانومه گلم .... ديگه داري كم كم بزرگ ميشي ها !! هرچند كه من زياد دوست ندارم چون همينطوري كه كوچولو موچولو هستي خيلي خوشم مياد ... 5شنبه 12 مرداد برديمت واكسن 2 ماهگيتو بزنيم ... بگذريم كه من از شبه قبل ( شبه قبل كه چه عرض كنم 1 هفته قبل ) استرس داشتم و اصلاً شبا خوابم نمي برد نمي دونم چرا ولي خيلي ناراحت بودم ... البته اشتباه مي كنما چون واكسن برا سلامتيه خود بچه است ولي وقتي فكرشو مي كردم كه فرشته كوچولويه من قراره دردش بياد .... به بابايي گفتم كه من نميام تويه درمانگاه و تو ببرش ... خلاصه صبح با بابا رفتيم و چون ماه رمضان هست صبحها ديرتر ميان سركار و ما حدوده 9:45 اونجا بوديم ... برديمت خانه بهداشته سردار جنگل ... خلاصه ب...
نویسنده :
ندا
11:26